part76

سه هفته بعد
سه هفته از اون روز بد گذشته من در این سه هفته خونه هیون بودم هفته اول فکر میکردم میخواد جبران کنه ولی نه میخواست سوءاستفاده کنه و هیچ کبودی نیست که الان روی بدن من نباشه حتی خانوادم هم نگرانم نیستند به خصوص تهیونگ او که گفت خیلی منو دوست داره ولی اصلا دنبال این نیست که بدونه من کجام و چه سختی هایی میکشم هیچ راه فراری هم ندارم و مجبورم سرنوشتم رو قبول کنم
از خواب بیدار شدم و از اتاقم رفتم بیرون
هیون: امروز یه غذای خوشمزه درست میکنی
ا/ت: چشم
هیون: آفرین من میرم سرکار
از خوته رفت بیرون و از پشت درو قفل کردم که من نتوانم فرار کنم پنجره ها هم همگی قفل بود هیچ راه فراری نداشتم و گوشی هم ندارم که بتونم به کسی زنگ بزنم

چند ساعت بعد
هیون: من برگشتم
ا/ت: غذا آمادست
شروع کرد به غذا خوردن
هیون: این چیه؟ افتضاحه
ا/ت: میتونم دوباره درست کنم
هیون: فرصت دیگری وجود نداره
کنارش لیوان آب گرمی بود و اون اب رو روی دستم ریخت
ا/ت: اییی
من درد زیادی که داشتم بخاطر زخم های دستم بود
هیون: اینم مجازاتت
ا/ت: ببخشید دیگه تکرار نمیشه
هیون: سریع ظرف هارو جمع کن و شروع کن به شستن
ا/ت: چشم
رفتم و داشتم ظرف هارو میشستم دستی دور کمرم حس کردم سریع برگشتم
ا/ت: هیون
هیون: هیسس چیزی نگو بزار حس خوب بگیرم
از پشت بغلم کرد و شروع کرد به بوسیدن گردنم
ا/ت: هیون ولم کن
یه چاق دیدم سریع گرفتم سمتش
ا/ت: هیون به جون خودم بیای نزدیک میزنم
هیون: اروم باش چیزی نشده
ا/ت: یادت رفته قول داده بودی هیچوقت بهم دست نزنی درمورد این چیزها
هیون: باشه ببخشید اخه من دوست دارم
ا/ت:خودت از حرفت خندت نمیگیره
سریع رفتم تو اتاقم و درو قفل کردم و پشت در نشستم و شروع کردم به گریه کردن

شب
تق تق تق
رفتم درو باز کردم
👩🏼‍💼: سلام شام آوردیم
ا/ت: ممنون
👨🏻‍💼: بفرمایید
ا/ت: دستتون درد نکنه

تهیونگ
جونمی:کافه ی این هتل تازه پیدا کردی؟
کیجون: آره خیلی خوشگله
جونمی: تهیونگ نظر تو چیه؟
تهیونگ:...
جونمی: تهیونگ
کیجون: کجایی؟
تهیونگ: ها؟ هیچی همینجا
جونمی: یه چیزی بخور
تهیونگ: نمیخوام میرم سرویس
👨🏻‍💼: کیم تهیونگ؟
تهیونگ:بله؟
👨🏻‍💼: شما کیم تهیونگ هستید؟
تهیونگ: بله شما
👨🏻‍💼: من قبلا تو خونه شما کار میکردم
تهیونگ: اها ببخشید نشناختم
👨🏻‍💼: حالتون خوبه؟
تهیونگ: آره
👨🏻‍💼: اومدید دوست دخترتون روببینید اون طبقه 11 منتظر شماست
تهیونگ: دوست دخترم؟
👨🏻‍💼: بله شما دوست پسر خانم کیم ا/ت نیستید؟
تهیونگ:خب؟
👨🏻‍💼: خانم کیم طبقه ۱۱ واحد ۱۰۳ است
تهیونگ: نه آقا فکر کردید شبیهشه ا/ت الان یه شهر دیگست پیش مامانشه
👨🏻‍💼: نه من مطمئنم خودشه هرشب براشون غذا میبرم
تهیونگ: نه اشتباه میکنی آقا من برم دیگه

#فیک
دیدگاه ها (۵)

part77

part78

part75

part74

love Between the Tides³⁸یک هفته بعد تهیونگرفتم کلاس تهیونگ:س...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط